ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
راه طولانی موشکهای ایرانی از جبهههای دفاع مقدس تا سرزمینهای اشغالی
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، هر زمان که اقتدار موشکی ایران به رخ جهانیان کشیده میشود یک نام آشنا از قبیله شهدا در پس ذهن هر ایرانی نقش میبندد. کسی که تلاشهایش از ابتدای دوران دفاع مقدس برای تقویت بنیه موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باعث شد تا امروز ایران به یکی از قدرتهای موشکی دنیا تبدیل شود. موشکهایی که همین چند روز پیش با درنوردیدن آسمان ایران و عراق در پایگاههای اسرائیلی فرود آمدند تا آرزوی دیرینه مرد موشکی ایران در اولین روزهای سال ۱۴۰۳ و در نبردی با رژیم صهیونیستی به حقیقت بپیوندد.
حاج «حسن طهرانی مقدم» همان مرد موشکی و پدر موشکی ایران کسی است که نامش با موشک گره خورده است. ایده تقویت قدرت موشکی ایران به بعد از عملیاتهای فتح المبین و بیت المقدس بازمیگردد که شهیدان حسن طهرانی مقدم و حسن شفیع زاده به این نتیجه رسیدند که سپاه باید توپخانه داشته باشد. تا آن روز سپاه در کنار ارتش از توپخانه آنها استفاده میکرد.
استفاده از اسرای عراقی برای تکمیل اطلاعات فنی و تخصصی
تشکیل و توسعه توپخانه نیازمند برخی تخصصها و ادوات بود. یگان توپخانه در اهواز با همت حسن شفیع زاده ساماندهی و شهید تهرانی مقدم در فروردین ۶۱ به سمت فرماندهی توپخانه منصوب شد. همه کارها از توپهای غنیمت گرفته شده آغاز شد، سردار شهید غلامرضا یزدانی در اینباره گفته است: «۹۰ درصد توپهای غنیمتی سالم و حتی بسیاری از آنها آغشته به گریس کارخانه سازنده بودند. حجم این مهمات آنقدر بود که تا حدود ۹ ماه بعد ما مهمات توپخانه مورد نیاز خود را از زاغههای دشمن برداشت و مصرف میکردیم. سپاه به دست دشمن مجهز به بهترین سلاحها، تجهیزات و مهمات روز دنیا شده بود که با آنها علیه خودش میجنگید. جالب است هر جا که ازنظر اطلاعات فنی و تخصصی با مشکلی مواجه میشدیم، بلافاصله فرمانده آتشبار یا گردان همان سلاح را از اردوگاه اسرای عراقی به منطقه آورده و او خیلی دقیق همهچیز را برای نیروهای ما آموزش داده، به اردوگاه برمیگشت.»
اعزام به سوریه آغاز راه سخت موشک
رژیم بعث عراق در فاصله سالهای ۶۲ تا ۶۷ با هدف درهم شکستن مقاومت مردم و به جبران شکست در جبهه زمینی، شهرهای ایران را مورد هدف موشک و بمباران قرار داد. استفاده از موشکهای فراگ و اسکاد بی روسی توسط عراق مسئولین را بر آن داشت تا برای مقابله به مثل حملات موشکی چارهاندیشی کنند. در این زمان با دو کشور لیبی و سوریه برای در اختیار گذاشتن موشکهای اسکاد بی رایزنی صورت گرفت. دولت سوریه قبول کرد تا به نیروهای ایرانی برای استفاده از این موشکها آموزش دهد. شهید طهرانی مقدم در این مقطع به عنوان فرمانده یگان موشکی، فرماندهی توپخانه را به شهید شفیع زاده سپرد تا به همراه دوازده نفر از نیروهای توپخانه در سوریه دورههای آموزشی تخصصی برای شلیک موشک را بگذراند. دوره سه ساله، اما به جهت اضطرار و نیاز در آن مقطع حساس با حضور اساتید سوری طی دو ماه برگزار شد.
در همین زمان معمر قذافی رهبر لیبی به دلیل اختلافات و رقابت با صدام حسین و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس موافقت کرد تا تعدادی موشک و لانچر پرتاب آن را با خدمه لیبیایی به ایران اعزام کند. اولین محموله شامل ۲ لانچر و هشت فروند موشک بود که یکی از موشکها توسط شهید تهرانی مقدم برای بررسی و مهندسی معکوس استفاده شد.
۲۱ اسفند ۶۳ اولین حمله موشکی ایران به پالایشگاه کرکوک در پاسخ به موشک باران شهرها از سوی صدام انجام شد. تحت فشارهای روسیه و کشورهای عربی لیبی مستشاران نظامی خود را از ایران فرا خواند. لیبیاییها قبل از رفتن اقدام به خرابکاری در سیستمهای پرتاب موشک کردند تا ایران قادر به شلیک موشک نباشد و صدام با آگاهی از این ناتوانی ایران و عدم پاسخگویی بار دیگر موشک باران شهرها را آغاز کرد غافل از اینکه شهید طهرانی مقدم و اعضای تیم موشکی با تعمیر سیستمهای آسیب دیده و تلاش شبانه روزی موفق شدند اولین موشک به ستاد نیروی هوایی ارتش عراق را در دی سال ۶۵ شلیک کنند.
توپخانه نیروی زمینی سپاه در دفاع مقدس، یک هزار و ۵۰۰ شهید و صدها جانباز و سی آزاده و مفقود الجسد تقدیم انقلاب اسلامی کرده است که برای همه آنها از خداوند علو درجات را مسئلت مینماییم.
راه اندازی یگان موشکی با چاشنی امید و انگیزه
پس از اینکه در سال ۱۳۶۲ همه لشکرها و تیپهای رزمی سپاه به یگان توپخانه مجهز شدند ضرورت تجهیز سپاه به موشکهای دوربرد برای پاسخ گویی به شرارتهای دشمن بعثی، تشخیص داده شد. آبان همان سال حسن طهرانی مقدم مأموریت راهاندازی فرماندهی موشکی زمین به زمین سپاه را برعهده گرفت.
برنامه تولید موشک در کشور از سال ۶۵ با تلاش برای مهندسی معکوس اسکاد بی شروع شد. در همان سال شهید طهرانی مقدم به همراه تیمش شروع به ساخت لانچر پرتاب گر موشک کرد که در سال ۶۸ تولید اولین نمونه آن به ثمر رسید. تولید موشک در دو حوزه موشکهای سوخت جامد و مایع بعد از پایان جنگ ادامه پیدا کرد و ا تلاش محققان و دانشمندان عرصه دفاعی و مدیریت شهید تهرانی مقدم در دهه ۷۰ موشکهای شهاب ۲ با برد ۵۰۰ و نمونه اولیه شهاب ۳ با برد یک هزار و ۱۵۰ کیلومتر تولید و عملیاتی شدند.
موشکهای مورد استفاده ایران در حمله به رژیم صهیونیستی
ایران در شامگاه شنبه غرورآفرین بیش از ۳۰۰ پرتابه شامل ۱۸۵ پهپاد کامیکازه، ۳۶ موشک کروز و ۱۱۰ موشک بالستیک به سمت اسراییل شلیک کرد. موشکهای کروز اساسا یک شبه هواپیمای بدون سرنشین با قابلیت کنترل هستند که تنها برای مأموریت تخریبی مورد استفاده قرار میگیرند و بسته به پیکربندی و وزن، بین ۸۰۰ تا سه هزار کیلومتر توانایی پیمایش دارند. توان پیمایش موشکهای کروز قابلیت محدودسازی دارد. وظیفه یک موشک کروز، در حمل بمب انفجاری از یک مکان به یک مکان دقیق است. از این رو به این موشکها نقطهزن هم میگویند. موشک «یاعلی»، «عاصف»، «سومار»، «هویزه»، «ابومهدی» و «پاوه» از جمله موشکهای کروز هستند.
«شهاب ۱»، «شهاب ۲»، «شهاب ۳»، «فاتح ۱۱۰»، «قیام»، «زلزال بارشی»، «فاتح ۳۱۳»، «ذوالفقار»، «هرمز ۱ و ۲»، «قدر F»، «عماد»، «سجیل»، «خرمشهر»، «دزفول»، «فاتح مبین» و «رعد ۵۰۰» از جمله موشکهای بالستیک ساخت کشورمان هستند. موشک بالستیک در حقیقت یک ماشین تحویل موشک - مولد، شامل سیستم رهیابی و محفظه حمل مهمات است که اساساً علیه اهداف زمینی و سطحی مورد استفاده قرار میگیرد. انواع گوناگون موشکهای بالستیک معمولاً بر حسب برد طبقهبندی میشوند.
یا رسول الله
مُحَمَّدٌ رَسولُ اللهِ وَالَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم
محمّد صلواتاللهعلیهوآله فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند. قرآن کریم؛ سوره فتح؛ آیه ۲۹
لوح رسانه KHAMENEI.IR در پی پاسخ تنبیهی ایران به رژیم صهیونیستی در عملیات وعده صادق با رمز یا رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم منتشر شد.
ماجرای ساخت اولین موشک ایرانی را در این کتاب بخوانید
کتاب، پر از جزئیاتی قوی و مستند از این دو سالِ پر از تلاشِ آقا حسن است؛ از روزهایی که به سوریه و لیبی رفت تا با دانش موشکی برگردد. از روزهایی که برای جنگ با دنیا در تقلا بود. او، یک نفر بود اما از تنهایی راه، وحشت نمیکرد. انگار که قدرتش را و ایمانش را از منبعی ورای تمام منابع امید در دنیا میگرفت.
صفرِ صفر بودیم. دقیقا ایستاده در همان نقطهای که دست از همه جا کوتاه است. چیزی شبیه حال و روز مُردهای که نه راه پس دارد و نه حتی درست و حسابی میتواند پیش برود! معلق بودیم. بین زمین و هوا. آن هم نه یک معلقِ سر به هوا که کسی کارش نداشته باشد؛ نه. یک معلق که بیشتر از ده کشور جهان دست به دست هم داده بودند تا خرد و خاکِ شیرش کنند! صدام هم پیشقراولشان شده بود. آنها موشک میدادند و اینها، ما را پشت سر هم میکوبیدند؛ با موشکهای شوروی؛ از سی و یکم شهریور ۵۹ تا مرداد سال ۶۳ که کتاب، دقیقاً از همان جا شروع میشود. آن هم با روایتی مستند و واقعی از زندگی مردی که همهی ما او را به اسم «پدر موشکی ایران» میشناسیم.
کتاب «خط مقدم»، نه پیچیدگیهای سر هم کردنِ توصیفات و رویاپردازیهای نویسندهها را دارد؛ و نه حتی قرار است شما را غرق در بازی با کلماتش کند؛ کتاب، صاف است و ساده و پر از جملههایی کوتاه که در روایتی بلند، از دو سالِ زندگی پدر موشکی ایران، به هم پیوسته شده است و خانم فائضه غفار حدادی، نویسنده کتاب، در مقدمهاش، اینطور از آن میگوید: کتاب را که نوشتم، دیدم که فقط دو سال از زندگی یک نفر نیست. داستانی است واقعی از تلاشی دستهجمعی و جهادی در روزهای ناامیدی و بحران.
ماجرای کتاب در روزهای اوج جنگ است؛ از مرداد سال ۶۳ تا دی ماه سال ۶۵. مقطعی که در آن کشته میشدیم بیآنکه دفاع درخوری از خودمان و خاکمان داشته باشیم چون موشکی نداشتیم. نداشتن دانش موشکی به نقطه ضعف ما تبدیل شده بود اما ناگهان، سر و کلهی جوانی پیدا میشود به اسم «حسن طهرانی مقدم»، که آمادگی نشان میدهد تا از این نقطهی ضعف، نقطهی عطف بسازد! و «با اینکه دو ماه از عروسیاش میگذشت، فقط دو روز با عروسش زندگی کرده بود. چون دو روز بعد از مراسم، عروسش را تنها گذاشت و برگشت اهواز. بهمن و اسفند پر شده بود از مأموریتهای مهم برای توپخانه.»
در ادامه کتاب، او را به «حسن آقا» میشناسیم. مردی که فرمانده وقتِ توپخانه جمهوری اسلامی ایران است اما ردپای خندهها و شوخیهای شیریناش در خط به خط روایت ملموس است. او، کسی است که در اوج ناامیدی، امیدوار است؛ در انتهاییترین حد شکست، مطمئنِ به پیروزی است؛ و در سیاهترین لحظات جنگ، دنبال نور میگردد و پیدایش میکند.
اوایل سال ۶۰ که برای اولین بار وارد آبادان شد، کارهای زیادی میتوانست بکند. هم از تخریب چیزهایی میدانست هم کار با اسلحه؛ جنگ شهری را در جبهه غرب یاد گرفته بود. اما مستقیماً رفت سراغ خمپاره. میگفت: ما از توی سوراخی کوچک این ژ۳ هیچ وقت نمیتوانیم پیروز شویم.کتاب، پر از جزئیاتی قوی و مستند از این دو سالِ پر از تلاشِ آقا حسن است؛ از روزهایی که به سوریه و لیبی رفت تا با دانش موشکی برگردد. از روزهایی که برای جنگ با دنیا در تقلا بود. او، یک نفر بود اما از تنهایی راه، وحشت نمیکرد. انگار که قدرتش را و ایمانش را از منبعی ورای تمام منابع امید در دنیا میگرفت. روی زمین بود اما اتصالی آسمانی، از او، که مجموعهای انسانی از گوشت و رگ و استخوان و خون بود، کوهی آهنین ساخته بود برای حلول در نماد قدرت و مقاومتی به نام «موشک».
او زندگی را، همسرش را، و نشستن در کنج آرام خانهاش را دوست داشت؛ در یکی از نامههایش به آدرس سفارتخانهی دمشق برای همسرش نوشته بود: نمیدانم نامههایی که فرستادهام به دستت رسیده یا نه. ولی من میدانم که تا به حال اینقدر نامه ننوشته بودم و علت آن اعتبار و علاقه و درجه محبت من به تو است. اما به سرگردان بودن در سفارتخانهها و هتلها و کشورها میبالید تا زمانِ رسیدن به دانشی که اولین موشک را برای جمهوری اسلامی ایران؛ آن هم در شرایط جنگ و زور و تحریم، بسازد.
دستور پرتاب اولین موشک جمهوری اسلامی، عصر روز یکشنبه ۱۹ اسفند به حسن آقا ابلاغ شد. حس عجیبی بود. همه چیز امتحان نشده و بکر بود. همه کسانی که به نوعی مسئول بودند، توی ذهنشان درگیر مسائل لاینحلی بودند که جوابش را فقط آینده تعیین میکرد. آیا بعد از این همه تلاش و دوندگی، واقعا ایران میتوانست موشک هوا کند؟
اضطراب، ترس و زیر ذرهبینی به وسعت جهان بودن کافی بود تا آقا حسن از آرزویی به بزرگی و دست نیافتنیِ ساخت موشک دست بکشد اما جلو ایستاد و همه با لباس سبز سپاه به او اقتدا کردند. نمازش این بار کمی بیشتر طول کشیده بود و در قنوت، راز و نیازش متفاوتتر بود: خدایا، تو شاهدی که ما برای عزت دادن به دین تو و نجات مردم بیگناه و خوشحالی امام شهدا عازم چنین ماموریتی هستیم. خدایا، دستمان را بگیر و هر آنچه خیر ماست بر ما نازل کن. ربی إنی لما أنزلت إلی من خیر فقیر.
و آیا خدا، بندههای راستینش را تنها خواهد گذاشت؟ آیا به حال خود رها خواهند شد؟ دفتر خاطرات حسن آقا؛ ۲۷ اسفند ۱۳۶۳ـ ظهر خبر رسید که موشک زمین به زمین به ساختمان جدید البنای وزارت خارجه بغداد، اصابت کرده است. صدای انفجار، مراسم جشنی را که صدامیها بابت عقبنشینی نیروهای ایرانی راه انداخته بودند به هم زده و صدای انفجار موشک همراه صدای سخنران مراسم از رادیو پخش شده.
حسن آقا موشک را میسازد. اولین موشک جمهوری اسلامی ایران و بغداد را با آن میزند؛ درست بیخ گوش صدام را. جهان شوکه میشود. صدام کپ میکند. بیشتر شبیه معجزه است. بیبیسی خبرش را منتشر میکند: یک موشک دوربرد زمین به زمین به بغداد اصابت کرد که شدت انفجار آن به حدی بود که صدای آن تا کیلومترها فاصله از محل انفجار، شنیده شده است.
ذوقزده میخوانم و می خندم و کتاب خط مقدم را ورق میزنم. دردها و رنجها و صبوریهای حسن آقا را. دلم روشن میشود از خواندنِ دو سالِ پربرکت از عمر یک مرد و آفرین میگویم به ارادهای که شبیه معجزه است. انگار که با او دوستی صمیمی شدهام. حالا در صفحه آخر کتاب ایستادهام و آخرین جملههای نامه محسن رضایی به امام را پس از شلیک موشکِ حسن آقا را آرام زمزمه میکنم: فرزندان پاسدار حضرتعالی ظرف مدت هفده روز هم سایت پرتاب موشک و هم موشکها را آماده و عملیاتی نمودند که این خود شبیه به یک معجزه است. اکثر عناصر لیبیایی که در ایران هستند و در این زمینه مسئولیت دارند، پس از شلیک موشک به برادران سپاه گفتند: «حتما یک هیئت از شوروی به اینجا آمده و این تجهیزات را راهاندازی کرده؛ امکان ندارد که خود شما توانسته باشید این کار را انجام بدهید، چرا که این کار به سالها آموزش و تجربه عملی نیازمند است.
کتاب را میبندم و روی سینهام فشارش میدهم. راستی که معجزه است. و با خودم میگویم حال من چطور میتوانم برای وطنم معجزه کنم؟ ما چطور میتوانیم برای وطنمان، مثل حسن آقای طهرانی مقدم معجزه کنیم؟ آینده، چشم به راه معجزه ماست.